او با تهدید چاقو، به ۲دانشآموز ۱۰ساله تجاوز کرد و ساعتی بعد گیر افتاد. به گزارش همشهری، ظهر سهشنبه ۲ پسربچه ۱۰ساله درحالیکه بهشدت هراسان و وحشتزده بودند قدم در اداره پلیس گذاشتند تا جزئیات حادثه هولناکی که برایشان رخ داده بود را بازگو کنند. یکی از آنها که با صدای لرزان صحبت میکرد به مأموران گفت: وقتی زنگ تعطیلی مدرسه به صدا درآمد من همراه دوستم، اشکان از مدرسهمان خارج شدیم. مدرسه ما در نزدیکی خانهمان است که معمولا پیاده با دوستم به خانه میرویم.
وقتی با اشکان از مدرسه خارج شدیم ناگهان پسری سد راهمان شد و گفت تعدادی خرگوش در خانه دارد و دلش میخواهد به همه بچهها نشان بدهد. البته میگفت هرکس دوست دارد میتواند خرگوشها را برای خودش بردارد. حتی با اشتیاق برایمان توضیح داد که خرگوشها قفسهای رنگی مختلفی دارند که میتوانیم یکی از آنها را انتخاب کنیم. من و اشکان وسوسه شدیم تا خرگوشها را ببینیم. اشکان میگفت یکی از آنها را برمیدارد و به خواهر کوچکترش هدیه میدهد.
پسرجوان که حدودا ۲۰ساله بود وقتی اشتیاق ما را دید خواست تا پشت سر او حرکت کنیم. حتی چند نفر از همکلاسیهایمان هم همراهمان آمدند اما آنها گفتند پشت در ساختمان منتظر میمانند تا ما خرگوشها را بیاوریم. آنها جرأت نکردند وارد خانه پسر جوان شوند اما ما بیخبر از همهجا قدم در خانه او که مقابل مدرسه بود، گذاشتیم.
وی ادامه داد: به محض اینکه وارد آپارتمان شدیم پسر جوان در را قفل کرد و آنجا بود که پی بردیم خبری از خرگوش و قفسهای رنگی نیست. او ما را فریب داده بود تا به این بهانه من و اشکان را به آپارتمانش بکشاند. در آنجا پسرجوان با تهدید چاقو به من و اشکان تجاوز کرد و بعد گفت اگر به کسی حرفی بزنیم جانمان را میگیرد. اما من و اشکان پس از خروج از خانه پسر متجاوز فورا به اداره پلیس آمدیم تا موضوع را اطلاع بدهیم.
- دستگیری
پس از اعلام این شکایت، مأموران پلیس با راهنمایی ۲ پسردانشآموز راهی خانه جوان متجاوز شدند و او را دستگیر کردند. پسر جوان که ۲۱ساله است در بازجوییها به جرم خود اقرار کرد و انگیزهاش را وسوسههای شیطانی دانست. وی صبح دیروز برای انجام تحقیق به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و با دستور قاضی جنایی تهران برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار ماموران اداره آگاهی تهران قرار گرفت.
- چگونگی محاکمه متجاوزان
- محسن زالی بوئینی-قاضی دادگاه کیفری
پروندههایی که قربانیان آنها کودکان و نوجوانان باشند، معمولا تلخ و تکاندهنده است. کودکان، معصوم و بیدفاع هستند. شاید به همین دلیل باشد که قانون برای هرگونه تعدی به آنها جرمانگاری کرده است، اما رسیدگی قانونی به چنین پروندههایی چگونه انجام میشود و در قانون برای چنین رفتاری چه مجازاتی تعیین شده است؟
رسیدگی به کلیه پروندههای آزار و اذیت و تجاوز به عنف یا توأم با فریب قربانی، با توجه به اهمیت جرم و نوع و میزان مجازات قانونی آنها، در صلاحیت دادگاه کیفری یک استان است و همه تحقیقات از بدو تا صدور حکم با دستور و نظارت مستقیم و توسط هیأت قضایی دادگاه انجام میشود. چنین پروندههایی بهدلیل وجود برخی حساسیتها، پیچیدگیهای خاص خود را دارد. در این پروندهها قضات پس از ثبت دقیق اظهارات شاکی و مطلعان و بررسی ادله جرم ازجمله بررسی گزارش پزشکی قانونی به تحقیق از متهم میپردازند.
این پروندهها بهدلیل مطرحشدن مسائل منافی عفت عمومی بهطور غیرعلنی رسیدگی میشود و اطلاعرسانی درباره جزئیات جلسه دادگاه ممنوع است. در رسیدگی به این پروندهها جزئیات اهمیت زیادی دارد و میتواند سرنوشتساز باشد. از سویی بسته به نوع جرمی که رخ داده، مجازات مرتکب از شلاق تا اعدام متغیر است. با این حال، طبق قانون مجازات فردی که مرتکب تجاوز به عنف شده باشد، در فرض اثبات جرم، اعدام است.
آنچه راجع به این پرونده شنیده شده، آن است که متهم مدعی شده که به بیماری روانی مبتلاست و سابقه بستریشدن در بیمارستان دارد. حالا سؤال اینجاست که چنین فردی نیز آیا مجازات میشود؟ قانونگذار در ماده۱۴۹ قانون مجازات اسلامی به این پرسش پاسخ داده است. در این ماده آمده: «هرگاه مرتکب در زمان ارتکاب جرم دچار اختلال روانی بوده، بهنحوی که فاقد اراده یا قوه تمیز باشد،
مجنون محسوب میشود و مسئولیت کیفری ندارد.» افراد مجنون براساس قانون بهدلیل فقدان اراده و اختیار در زمان ارتکاب جرم و محاکمه، مجازات نخواهند شد و بهعبارتی جنون از موانع مسئولیت کیفری است و این قبیل افراد با نظارت دادستان در محلی مناسب مثل آسایشگاه بیماران روانی تا رفع حالت جنون و خطرناکی، نگهداری میشوند.
- خودم قربانیام
علی ۲۱ساله است و میگوید خودش در کودکی و نوجوانی قربانی تجاوز شده اما جرأت نکرده به کسی حرفی بزند؛ به همین دلیل تصور میکرده که طعمههایش هم مانند خودش به کسی حرفی نمیزنند. در ادامه گفتوگوی همشهری با متهم را میخوانید:
- پس فکر میکردی دستگیر نمیشوی؟
با خود میگفتم ۲ پسربچه از خجالتشان این راز را فاش نمیکنند و هرچه را که اتفاق افتاده در دلشان نگه میدارند مانند خودم؛ خودم هم یک قربانیام.
- تو چرا به کسی حرفی نزدی؟
یکبار وقتی کودک بودم یعنی ۷سالگی و یکبار هم در ۱۴سالگی به من تجاوز شد. وقتی ۷ساله بودم پسری جوان مرا از مقابل مدرسه ربود و با تهدید به من تجاوز کرد. یکبار هم وقتی ۱۴ساله بودم ۲ مرد ناشناس مرا ربودند و با تهدید هردو به من تجاوز کردند. من هم خجالت کشیدم به کسی حرفی بزنم. راستش احساس میکردم اگر به کسی حرفی بزنم آبرویم میرود و ممکن است مرا تنبیه یا اصلا جور دیگری به من نگاه کنند.
- بعد چه شد که فکر فریب ۲ پسر دانشآموز به سرت زد؟
راستش چون خودم قربانی بودم، وسوسه شدم تا افراد دیگری را به دام اندازم. البته من مشکل روحی و روانی هم دارم. روانشناسان میگویند شخصیت دوقطبی دارم. حتی چندین بار در بیمارستان روانی بستری شدهام اما داروهایم را مصرف نمیکردم چون احساس میکردم داروها تأثیری ندارد تااینکه روز حادثه درحالیکه پدر و مادرم خانه نبودند و من پشت پنجره ایستاده بودم چشمم به پسربچههایی که داخل حیاط مدرسه در حال ورزش بودند، افتاد. همان لحظه وسوسهها سراغم آمد. از خانه بیرون آمدم و در چند قدمی مدرسه ایستادم و منتظر ماندم تا زنگ تعطیلی مدرسه به صدا درآید. وقتی زنگ خورد و بچهها پشت سر هم از مدرسه خارج شدند دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم و نقشه کشیدم تا چند نفر را به خانهام بیاورم.
- چند نفر؟
به مقابل مدرسه رفتم به ۱۵دانشآموز گفتم که در خانه خرگوش دارم اما همه آنها گفتند که باید به خانه بروند و پدر و مادرشان به آنها تأکید کردهاند که به خانه غریبهها نروند تا اینکه ۲ نفر بعدی قبول کردند که به خانهام بیایند. حتی ۱۰ نفر از همکلاسیهای آنها هم با من آمدند اما پشت در ساختمان ایستادند و جرأت نکردند داخل شوند. میخواستند پشت در منتظر دوستانشان بمانند تا ببینند ماجرای خرگوش صحت دارد یا نه؟
- خواهر و برادر هم داری؟
یک خواهر دارم که ازدواج کرده است. یک برادر هم دارم که سرباز است. ما سالها در شهرستان زندگی کردیم اما یکماه پیش بهخاطر کار پدرم به تهران آمدیم. روز حادثه پدرم سرکار و مادرم به خانه یکی از بستگانش رفته بود.
- پیش از این چند نفر را قربانی نقشه شوم خود کردی؟
چند نفر از پسربچههای فامیل را فریب و آنها را مورد آزار و اذیت قرار دادم اما آنها هم از ترسشان به کسی حرفی نزدند.
- اعتیاد داری؟
نه.
- سرکار میروی؟
نه درس میخوانم و دانشآموز هستم. بهخاطر شرایط بیماریام برای مدتی نتوانستم درس بخوانم برای همین عقب ماندم و الان سوم دبیرستانم. با این وضعیت فکر میکنم باید به زندان بروم و مجازات شوم. حالا که گیر افتادم بهشدت پشیمانم و اگر زمان به عقب برمیگشت هرگز دست به چنین کار وحشتناکی نمیزدم چون واقعا به عواقبش فکر نکرده بودم.
- لزوم حمایت از قربانیان تجاوز
- رضا شیرالی-روانپزشک
برای تحلیل آنچه در ماجرای تکاندهنده آزار ۲دانشآموز رخ داده، به اطلاعات بیشتری نیاز است اما بهطور کلی میشود اینطور گفت که آموزش و حمایت روانی از آسیبدیدگان حلقههای مفقوده این ماجرا هستند. براساس آنچه از این پرونده منتشر شده، علاوه بر ۲دانشآموز قربانی، متهم درصدد فریب چندین دانشآموز دیگر نیز برآمده بود اما هیچیک از آنها در دام او گرفتار نشدهاند. برخی کودکان توانایی مقاومت در برابر خواسته افراد بزرگتر را ندارند و احساس میکنند باید از هر فردی که از آنان بزرگتر بود، تبعیت کنند.
ممکن است درمورد این ۲دانشآموز این موضوع صدق کند. از سویی سایر دانشآموزان که فریب متهم را نخوردهاند، بهاحتمال زیاد از سوی والدین آموزشهایی درباره برخورد با افراد غریبه دیده بودند که گرفتار نشدهاند. هرچند نمیشود بهطور صددرصد از وقوع چنین حوادث تلخی جلوگیری کرد اما میتوان با راهکارهایی احتمال وقوع را کاهش داد.
در این میان مهمترین و مؤثرترین راه، آموزش مهارتها به کودکان است؛ نکته مهمی که در خانوادهها و مدارس ما مغفول مانده و به آن پرداخته نمیشود. باید به بچهها آموزش داده شود که اگر کسی خواست به آنها تعرض کند، چه واکنشی از خود نشان دهند. اگر فردی به آنها حرفهای نامربوطی زد، آنها چه پاسخی بدهند و چنین آموزشهای ساده اما در عین حال مؤثر هستند که والدین میتوانند به فرزندانشان ارائه دهند.
اما با وجود همه این آموزشها ممکن است باز هم کودکانی قربانی شوند. برای حمایت از چنین کودکانی چه باید کرد؟ نهتنها این ۲دانشآموز بلکه سایر دانشآموزانی که در معرض چنین خطری قرار گرفته بودند، باید تحت مشاوره قرار گیرند؛ چراکه اگر در این مرحله درمان درستی را دریافت نکنند، مستعد مشکلات بیشتری خواهند بود. آنطور که متهم اعتراف کرده او خود نیز در کودکی قربانی آزار و اذیت شده بود. متأسفانه مشاوره و حمایتهای روانی اغلب از سوی خانوادهها جدی گرفته نمیشود، اما آنها باید بدانند چنین کمکاریهایی در آینده خود را با پدیدآمدن افرادی چون متهم نشان خواهد داد. او در کودکی خود قربانی شده بود اما زخم آن دوران در جوانی سر باز کرده و خود را نشان داده است. باید حمایت از افراد آسیبدیده را جدی گرفت.
نظر شما